loading...
عاشقانه
فرزانه بازدید : 17 پنجشنبه 28 فروردین 1393 نظرات (2)

من امید دارم در دل

که به دیدار نگاه

شاید منم آن نیما که برای دیدنش

چشم هارا باید شست

به شقایق طور دیگر نگریست

من به امیدوعشق تو

این نفس را دارم

ورنه از زندگی  در این جهان بیزارم

عشق تو امیدیست

در دل خسته ی من

که هنوزم به در بسته شب میکوبد

برسر عشق تو من جان بدهم

من حسادت ورزم

به کسانی که تورا میبینند

یاکه درخلوت چشمان تو

گل شب میچینند

وای  عشقم تو کجایی مردم

درنبودت روز و شب

از همه من  چه سیلی ها خوردم

تو بیا تا همه ی سختی ها

به همان بوسه اول برود

یا که در آغوشت 

این دله خسته ی من

نفسی تازه کند

هر که را میبینم   میگوید

تو همانی که جهان را ناتوان میدیدی؟

او نمیداند عشق

آن توانیست که نه تنها مرا

بلکه دنیا را

با نگاهش به کمندش گیرد

سهم من از همه ی عشقو قشنگی هایش

یک جهان دلتنگیست

و نپرسید چرا

چون که دلدارم نیست

تک سواره دله بیمارم نیست

 

 

 

 

(hossein(hf

 

ارسال نظر برای این مطلب
این نظر توسط baran در تاریخ 1393/02/28 و 2:31 دقیقه ارسال شده است

ببخشید من اشتباهی از اونور نمره گذاشتم من می خواستم پنج بدم ولی اشتباهی دادم یک
پاسخ : اشکال نداره عزیز

این نظر توسط نفس در تاریخ 1393/01/29 و 12:16 دقیقه ارسال شده است

ای بابا این شعره عالی بود اشتباه امتیاز دادم 6 امتیاز میخواد


کد امنیتی رفرش
اطلاعات کاربری
  • فراموشی رمز عبور؟
  • آرشیو
    پیوندهای روزانه
    آمار سایت
  • کل مطالب : 14
  • کل نظرات : 26
  • افراد آنلاین : 1
  • تعداد اعضا : 4
  • آی پی امروز : 10
  • آی پی دیروز : 11
  • بازدید امروز : 7
  • باردید دیروز : 0
  • گوگل امروز : 0
  • گوگل دیروز : 0
  • بازدید هفته : 8
  • بازدید ماه : 11
  • بازدید سال : 18
  • بازدید کلی : 3,478